اسلام میرزایی/زمزمه و واحد سنگین سوزناک فاطمیه95
مادر چرا تو بسترت بالا نمیاد نفسات
منتظر بابایی که خیره شده به در نگات
بالا نمیاد نفسات
از صبح دیدم بلند شدی جارو به این خونه زدی
مادر تو گیسوی پریشون منو شونه زدی
خواستم بابا اومد بهش بگم تو رو به راه شدی
گفتم دعام گرفته و ز غصه ها جدا شدی
ولی میبینم ،نفس نداری
میون چشمات ، خونابه داری
ای غم کشیده، صدات بریدست
زینب بمیره، رنگت پریدست
(مادرم ای وای )
مادر اگه میشه نرو فکری بکن به حال ما
مدینه بی مروته بعد تو میشکنه بابا
فکری بکن به حال ما
غریبمو به ما کسی این روزا سر نمیزنه
چند وقت دیگه حتی فقیر خونه رو در نمیزنه
همونایی که پشت در نشسته بودن به کمین
منتظرن بعد تو بابا رو کنن خونه نشین
طاقت بیار و،نرو ز خونه
به هم میریزه ، این آشونه
این خونه بی تو ،پا نمیگیره
صفای خونه، بی تو میمیره
(مادرم ای وای)
چنانچه در متن مداحی ها اشتباه تایپی مشاهده کردید در قسمت کامنت اطلاع دهید